هنرهای تجسمی سینما تئاتر اخبار هنر موسیقی جشنواره ها رسانه تخصصی

نامه سرگشاده نیماد آذرگان به جامعه هنری

ذات وجودی جشنواره های بین المللی را شاید بتوان در دو جمله خلاصه کرد و آن ‘اعطای اعتبار به هنرمندی ست که شایستگی آن اعتبار را دارد’ . جشنواره ها و فستیوال‌ها تمام تلاش خود را در جهت اعتبار بخشی به خود و جذب نخبگان هنری و ادبی بدون مرزبندی های مرسوم جغرافیایی به کار می‌بندند تا ضمن انتشار دانش و آگاهی هنر و فرهنگ دست یاری به سمت هنرمندان جوان و سالمندی دراز کنند که مفهومی هرچند کم یا کوتاه در جهت پیشرفت فرهنگ و آگاهی جهانی در آثار خود به نمایش گذاشته اند. در میان جشنواره های بین المللی جهان، ایران نیز سال‌های متمادی ست که تلاش می‌کند با برگزاری منظم جشنواره فجر به جای پای خود در این فرآیند جهانی استحکام بیش‌تری ببخشد.
اما شکاف بین هنرمندان و جشنواره فجر هر روز عمیق تر و دوستیشان شکننده تر می‌شود. تا جایی که امروز شاهد یک رسوایی در ابعاد ملی آن هستیم. نهمین دوره جشنواره هنرهای تجسمی فجر امسال در حالی کار خود را آغاز کرد که هزاران نفر برای ارسال آثار خود به آن اظهار آمادگی کردند و از میان قریب به شش هزار اثر، یکصد اثر برای نمایش در پر اعتبار ترین نهاد هنرهای زیبای کشور یعنی موزه هنرهای معاصر تهران انتخاب شد تا برای کسب یکی از ده تندیس زرین جشنواره باهم به رقابت بپردازند.

برخی از آثار مورد توجه و استقبال مخاطبان قرار گرفت و طبیعتا انتظار می‌رفت چنین آثاری شانس بالاتری برای کسب طوبای زرین داشته باشند. تا اینکه در روز سی ام بهمن ماه همزمان با مراسم اختتامیه جشنواره در تالار وحدت اسامی برندگان این فستیوال که طبیعتا شایسته ترین مقام هنری حال حاضر ایران را کسب کرده بودند معرفی شدند. اما روز چهارم اسفند ماه انتشار عکسی در فضای مجازی جامعه هنری را در بهت و حیرت فرو برد؛ عکسی که شباهت عجیب میان اثری را که نه تنها در موزه هنرهای معاصر تهران در میان صد اثر برگزیده به نمایش درآمده بود، بلکه دست برقضا یکی از برندگان تندیس زرین نیز به‌شمار می‌رفت را با اثری از یک هنرمند اهل ترکیه نشان می‌داد!

اعتراض شاکر گوکچه باء هنرمند ترکیه ای در اینستاگرام شخصی خود

اثر آقای کاظم خراسانی که عناوین مختلف و سنگین دانشگاهی و هنری را در شهر مشهد به‌دوش می‌کشد، با شباهت عجیبش به اثری از شاکر گوکچه باء هنرمند ترکیه ای، به جشنواره ارائه و برنده شد! افکار عمومی سریعا شروع به انتشار خبر کرد و طبیعتا جامعه ی هنری هم منتظر واکنشی از سوی یکی از سه طرف ایستاد تا اینکه روز گذشته شاکر گوکچه باء در اینستاگرام شخصی خودش ضمن انتشار عکس اثر خود و آقای خراسانی نوشت:

کپی های زیادی از آثار خودم دیده ام اما این نخستین بار است که یک کپی از یکی از اینستالیشن های من برنده‌ی جایزه ی یک جشنواره بین‌المللی می‌شود و این قابل قبول نیست.

و اظهار امیدواری کرد که هیئت داوران به چنین رویدادی توجه کنند. نگارنده‌ی این سطور و چند نفر از دوستانی که در این دوره از جشنواره حضور داشتیم هم تلاش کردیم با دوطرف دیگر ارتباط برقرار کنیم و درخواست کردیم که هیئت داوران سریعا واکنشی مناسب از خود نشان داده و با پذیرش مسئولیت جایزه را از آقای خراسانی پس بگیرند که البته با سکوت دو طرف روبه‌رو شدیم. امروز اما بالاخره دوطرف از ضربه ای که خورده بودند به خود آمده و ضمن انتشار متنی در خبرگزاری تسنیم بر صندلی پاسخگویی نشستند. اما پاسخگوییشان بیشتر به یک بیانیه شبیه بود؛ آقای خراسانی با بیان جمله ی “اثر را دیده بودم اما ایده و مفهوم مهمتر از ظاهر است ” خیال خود و جامعه‌ی هنری را راحت کرد و ضمن سطحی خواندن افکاری که ایشان را مورد بازخواست قرار داده بودند کار خود را با کار هنرمندانی مثل ماتیس و مودیلیانی و پیکاسو مقایسه کرده و پس از ابراز حقانیت از صندلی پاسخگویی بلند شده و دوباره سکوت اختیار کرد. آقای حقیقت شناس هم در واکنشی دیروقت در دفاع از انتخاب جشنواره گفت که اثر به‌درستی انتخاب شده و حتی هفتاد درصد شباهت هم تغییری در این روند ایجاد نمی‌کند.

سخن را کوتاه می‌کنم و به بیان این سخن می‌پردازم که وقتی یک هنرمند فرق بین اقتباس و تقلید را نمی‌داند و چنین اثری را به جشنواره ارائه می‌کند طبیعتا نباید از سطح رنجور فرهنگی اش انتظاری بیش از فرار رو به جلو و دست و پا زدن برای ایجاد حس حقانیت داشت. اما ماجرا از آن‌جایی به یک افتضاح ملی بدل می‌شود که چنین اتفاقی بالاترین جایزه ی هنری یک کشور را ازآن خود می‌کند و هیئت داوران به‌جای پژوهش و تلاش برای جبران آن تلاش می‌کنند از گزینش خود دفاع کرده و تندیس را در دستان آقای خراسانی نگه دارند. چنین پیش آمدی در سطح یک گالری به خودی خود می‌تواند زشت و زننده باشد اما وقتی در حد یک جشنواره ملی و بین‌المللی به ابعاد آن نگاه می‌کنیم نتیجه‌ای جز تعجب جامعه جهانی به فرایند انتخاب و نمایش و برگزاری فستیوال در ایران نخواهد داشت و اگر جلوی چنین روند نامبارکی از همین‌جا گرفته نشود، شکاف بی اعتمادی بین جامعه‌ی شرافتمند هنری و جشنواره به حدی عمیق می‌شود که حتی هنرمند از بیان شرکت در جشنواره در رزومه‌ی خود سرباز خواهد زد!

انتظار افکار عمومی در حال حاضر این است که شورای هنری جشنواره هنرهای تجسمی فجر در صدد جبران آن برایند و ضمن دلجویی از جامعه هنری، صاحب اصلی اثر و شرکت کنندگان در این دوره از جشنواره که احساس می‌کنند حقشان پایمال شده است در اسرع وقت ضمن اتخاذ واکنش مناسب، گزارش آن را در اختیار افکار عمومی بگذارند، چه در غیر این صورت نتیجه‌ی ادامه یافتن چنین فرآیندی تنها رنجورتر شدن پیکر هنر ایران و از بین رفتن اعتبار بین المللی جشنواره را بدنبال خواهد داشت.

خداوند نگهدار و نگهبان شایستگان باشد.

نیماد آذرگان هفتم اسفند نود و پنج


دیدگاه های مندرج در این نمایشگاه شخصی بوده و الزاما در راستای سیاست های هنرگردی نمی‌باشد.

نیماد آذرگان

نوشته های مشابه

پاسخی بدهید